میدانی فرق بین من و تو در چیست؟ فرق ما در اینست که تو برای رد تمام آنچه من میگویم بهانه داری اما من لابلای فریادهای اختلاف، ثانیهای به ریشه باورهایم ضربه تردید میزنم تا شاید مسیرم را به سمت حقیقت کج کنم حال آنکه من چنین تلاشی را در تو نمیبینم. تو شبیه خدایان بر آنچه باور داری مهر قطعیت میزنی و من متزلزل از همه جا با تکیه بر آنچه یقین میدانم حرکت میکنم و بیم آن دارم که در جریان همین تزلزلها از حرکت بایستم. در چشم دیگران تو نماد قدرت مینمایی و من در هیئت ضعف. اینگونه است که امثال تو هر روز پررنگتر و مطمئنتر پیش میروند و من تا آن زمان که نفس دارم زیر ساطور تردید به هر گوشه میگریزم تا بنیانم از هم نپاشد. بخوانید, ...ادامه مطلب
ای پیری، ای کلاف در هم تنیده عمر، ای یاور صمیمی و دیرین مرگ؛ اگر بگویم از تو نمیترسم دروغ گفتهام اما به گمانم ترسی بزرگتر از تو و مرگ وجود داشته باشد. من از آن روز بیم دارم که تو چون ماری گرسنه اطراف من حلقه زدهای و مرگ جای دندانهای تو نشسته و من از بیم آنکه مبادا گفتههای دوپایان به خصوص دیندارانشان از کیفیت پس از مرگ صحیح باشد، به فکر بازنشانی افکارم بیفتم و دست به اعمالی بزنم که یک عمر آنها را با عقل ناقص خویش انتقاد کردهام. از خویشتن میخواهم که در راهی که در آن به یقین نرسیدهام قدم پیش نگذارم و اگر یک دم مانده به مرگ حتی به گفتههای این دوپایان ذلیل یقین آوردم، هرگز عناد نورزم. بخوانید, ...ادامه مطلب
نویسنده: هادیتک - جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲ من همیشه در برزخ توانستن و نتوانستن، شروع کردن یا نکردن یک فعالیت تاثیرگذار در زندگی بودهام. مهمترین کارها هم بیارزش مینماید و در کل چیزی نیست که آدم بخواهد برایش تلاشی انجام دهد. زندگی یک جنگ بزرگ است که ظلمها و مرگهای پیرامون، همیشه ناقوس دشنام و شکست ما را بلند میکنند و حتی امنترین دیوارها و اثربخشترین اکسیرهای حیات نیز کمک چندانی به حفظ ما نخواهند کرد و بالاخره روزی زیر شمشیر مرگ، طوری خواهیم شد که قبل از تولد بودهایم. بخوانید, ...ادامه مطلب
از بعضی چیزها خیلی وقت است عبور کردهام و هیچ تصوّری از بازگشت ندارم حتّی اگر در این باقیمانده عمر، بهشتی عینی برایم رؤیت شود. شاید از نظر خیلیها من سنگی شده باشم که هیچ معجزه ای مرا تکان نمیدهد اما آرامش فعلی من در این بلاتکلیفی محض بسیار بیشتر از آرامشی است که برایم ترسیم میکنند. عقل و منطق تنها راهنمای من خواهند بود و یک مسیر بیشتر برای گذر از این همه گردنه که حتی خانواده و دوستان، تو را به سمت آن میکشند وجود ندارد و آن گذاشتن علامت سوال در برابر هر بایدی است که میخواهد تو را -به زعم خود- به راه راست هدایت کند. هرجا تبلیغات بیشتر، هرچه صدای دهل بلندتر و هرچه اصرار بیشتر باشد، باید تکیه کرد بر همین عقل مبتنی بر علم و حقیقتی که بسیاری با تکیه بر آن، افسار آدمها را در دست گرفته اند. تو قطع به یقین مطرود خواهی شد اگر اعلام کنی که نظری مخالف اکثریت فریب خورده داری. قدمهای اوّل تحول ذاتی بسیار سخت است. مثل پذیرفتن مرگ یک عزیز. ولی ما مرگ عزیز را قبول میکنیم چون چاره دیگری نداریم امّا مرگ موهومات موروثی و پوسیده خود را که هر لحظه از جامعه و خانواده تلقین میشود قبول نمیکنیم چون برای یک برده که پدر و مادر هم برده بوده اند، شرایط به همان منوال همیشگی میگذرد. وقتی شرایط خوب است چه نیازی به مخالفت و درگیری و هزار مشکل ماتبع آن. چه آدمهای بزرگی که در طول تاریخ نتوانستند فریاد مخالفت سر دهند و در سکوت و انزوا عمر را به پایان رساندند. این شفقت و این مهری که جزو جوهر ذاتی یک آزاداندیش است، همیشه مانع از ابراز وجود و بالاتر از آن انتقامیست که در برابر گرداننده افسارها شده است اما یک باریکه مو همیشه در یک آزاداندیش باقی میماند و همان مانع میشود که به سیم آخر زده و هر واکنشی به نهایت انج, ...ادامه مطلب
بسیار مضحک و بسیار موجبات خنده خواهد بود وقتی اساس و اعتقاد بنیادین یک انسان در چشم بر هم زدنی فرو بریزد و همچون زلزله و صاعقه توأمانی که بر جانش افتاده، بداند تمام آنچه بخاطرش حتی حاضر بود جانش را فدا کند صحت نداشته است. زمانی که پس از سالها تعمّق و تجربه حقیقتی آشکار میشود و اعتبار یک قدرت در ذهن فرومیشکند، پرده ها می افتند و آن زمان پیامبر عقل شروع به رسالت میکند. دیگر ارزشی بالاتر از این نیست که صوابی نه به خاطر ثوابش، نه به خاطر رضای شخصی یا قدرتی، نه به خاطر جهانی دیگر، نه به خاطر نتیجهای بلکه فراتر از آن بیدلیل صورت پذیرد. خوبی برای خوبی. خوبی به این دلیل که این زندگی برای آنها که دچار مشقتی هستند آسان تر بگذرد. وقتی همه چیز به کناری میرود و بطن غم سر از خاک برمیآورد، سکوت آدم بیشتر میشود. تنهایی اش بیشتر میشود و میخواهد این چند صباح برای همه قابل تحمل تر باشد. بخوانید, ...ادامه مطلب