نویسنده: هادیتک - چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶
هر انسانی در زندان مشخّصی بزرگ میشود که قواعد خانواده اوّلین میلههای آن هستند. بعد مدرسه، بعد شهر، بعد کشور و در نهایت دنیا چارچوبهایی دارد که یک آدم ناخواسته یاد میگیرد آنها را رعایت کند. تمام این قواعد هرچند به نظر متفاوت و یا متضاد باشند ولی در مسیر بنیانگذاران آن حرکت میکنند. چه بسا انسانهایی که سالهاست زیر خروارها خاک دفن شدهاند ولی اثرات جهانی قواعد آنها در گنجاندن تفکّری -بخوانید میلهای- در مغز آدمها همچنان پابرجا مانده است و غالباً کسی به فکر تأمّل دربارۀ این قواعد نمیافتد چون هرکسی از کودکی در خودآگاه و ناخودآگاه خود پذیرفته که چنین مواردی بصورت پیشفرض باید باشند. در پارهای از موارد نیز جرئت تفکّر در مورد این قواعد وجود ندارد چرا که از نظر تمام آدمهای اطراف، تردید در برخی قواعد قدیمی تخلّفی عظیم به حساب میآید. میماند آن عدّهای که در خلوت خود حتّی لابلای سختترین کارهای روزمرّه جان میکنند و در آزادی درونشان گاه از مرز تردید هم عبور کرده، به تناقض میرسند امّا هیچ نمیگویند و در رویای خود پیش میروند.