به خاطر یک مشت چرک باارزش

ساخت وبلاگ

    من هنوز دارم به آن ایده‌آل‌های دست‌یافتنی به واسطۀ فراهم شدن شرایطی که عمدتاً خارج از دسترس هستند فکر میکنم. با وجود آنکه گذر عمر، سختی لحظات و انواع فشارهای روحی در هر گذر، مثل زالوهای سیرناشدنی، امید و انگیزه‌ام را می‌مکند امّا هنوز هم بلوغ من تکرار می‌شود. در واقع احساس میکنم از زمان بلوغ به این طرف فقط درجا زده‌ام و فقط از سال تولّدم فاصله می‌گیرم. من هنوز همان هادی ناشناخته برای خودم هستم. هیجانات و عقده‌ها و امیدهای ماورایی هنوز هم در اعماق وجودم جوانه می‌زنند. هنوز هم فکر میکنم آن جرقّۀ عظیمی که مرا به سمت جلو هل خواهد داد زده نشده است. شاید فراهم شدن یک مقدار زیادی پول مثل یک کود قوی بتواند در به ثمر نشستن این درختی که تاکنون عقیم بوده نقش مهمّی ایفا کند ولی تاکنون این اتّفاق نیفتاده است و معلوم هم نیست رخ دهد یا نه. مسئولیّت اینکه یک آدم بخاطر نداشتن یک مشت چرک باارزش نتواند به آمال و خواسته‌هایش برسد و خودش را در جهت منفعت عمومی و خصوصی وقف کند با کیست؟ حتماً کسی که میگویند عاشقت است و صلاح تو در همین.

یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : خاطر,باارزش, نویسنده : haditaka بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 16:50