شکنجه‌خانۀ درون

ساخت وبلاگ

    وقتی غبار زندگی روی عواطف خود می‌پاشم می‌توانم همچون یک دیکتاتور تا چند سال بر آنچه در مغزم زندانی شده تسلّط یابم و چه بسا آنها را به فراموشی بسپارم. امّا تلنگری کوچک در میان ثانیه‌ای کوتاه از لابه‌لای آهنگی قدیمی یا یک شعر فراموش شده کافی‌ست تا دوباره شورشی را در حصار درون شعله‌ور کند. در این هنگام افکاری در نهایت اعتراض با هدف تصرّف عقل می‌توانند دست به اعتراض بزنند و تا مرز براندازی دست از قیام برندارند. با وجود داشتن بهترین شرایط و قدرت سرکوب فراوان مغزی امّا گاه این عقل است که همچون اسیری ملتمس زیر پای شورشیان می‌افتد و مدّتی در دل شب دگرگون می‌شود. مرزها را زیر پا می‌گذارد، مستانه در خیال عقده‌ها مشوّش می‌شود و در نهایت دست از پا درازتر به روزمرّگی پادشاهی خود بازمی‌گردد. و در تمام این مدّت چنانچه نگاه‌های قضاوت‌مآب دوپاهای هرزه ناظر چنین احوالات شبانه‌ای می‌بود، جز عنوان هرزگی و خیانت، برچسب دیگری برای اتّهام نداشتند. حداقل تنها امتیاز ممکن، ذهن پر از حصاری‌ست که در بین دوپاها تمام عواطفش را به زنجیر کشیده و کسی را خبر از شکنجه‌گاه مخفی درون نیست.

یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 148 تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:56