سلاحی که من نداشتم...

ساخت وبلاگ

    من پول را رها خواهم کرد آن زمان که دیگر مرا آزار ندهد. دیگر کوچه به کوچه دنبال او نخواهم دوید اگر بر جان من زخمی تازه نزده و فرار نکند. گاه مسیر رفتنش را در نهایت اندیشه حدس می‌زنم امّا همانجا خنجری دیگر از پشت می‌زند و ناپدید می‌شود. اکنون عمری گذشته و من ترس این دارم که بی هیچ ثمره‌ای اعتیاد دویدن به دنبال پول پیدا کرده باشم حتّی آن زمان که دیگر نیازی به در چنگ گرفتنش نداشته باشم. من زخمی نگاههای بدون درک نزدیکانم، چشم‌های پر از تبعیض صاحبان سرزمینم و خیرگی‌های تحقیرآمیز پنهانی و گاه آشکار دشمنانم هستم تنها به این خاطر که این زندگی برای جنگیدن سلاحی به نام پول می‌خواست و من علیرغم استعدادی که در خود می‌دیدم، اسیر مسلّحانی شده‌ام که مرا پای پیاده، سمت مین‌های متلاشی کنندۀ روانم راهی کردند تا خودشان مسیر خنثی شده‌ای را پیموده باشند و من بی هیچ امیدی به سوی مرگ شتاب کنم.

یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 12:02