جملات بسیار نابی که عصارۀ ساعتها اندیشۀ عمیقند و به بهای جاگذاشتن وسایل مادّی در اماکن عمومی که گاه بسیار گران هستند به دست آمدهاند در یک چشم برهم زدن نابود میشوند چون در آن لحظه قلم و کاغذی برای ثبت آنها نیست و یا نزول آنها در لحظات بسیار پرتنش کاری اتّفاق افتاده است که مجالی برای نوشتن فراهم نشده و پس از اتمام کار، آنچنان گم میشوند که گویی هرگز وجود نداشتند. جملاتی که شاید بسیار کوتاه باشند و آدمی چون من که حوصلۀ اطالۀ کلام ندارد و بیشتر سکوت را برمیگزیند، حتّی ثانیهای فرصت حفظ این جواهر را نمییابد.
هرچه عمر به درازا میکشد، سنگینی بار خاطرات و حوادثی که تلخی آنها میبایست کمتر میشد، بیشتر میشود. اشتباهات، ظلمها و مظلومیّتهایی که هرکس در زندگی داشته، در پسزمینۀ ذهنی آدم جا خوش میکنند. برای مظلومیّتهایی که کشیدهایم وجدان راحتتری داریم امّا اگر ستمی در حقّ کسی روا داشته باشیم، شاید تا آخر عمر چشمانتظار انتقام طبیعت به هر اسم و اعتقادی که داریم بمانیم تا آنجا که تکرار و چشیدن طعم تلخ این ظلم در حقّ خود را به فال نیک گرفته و عدم رخدادن آن را موجب تلنبار شدن عذابی بدانیم که در نقطۀ اوج خود به طور حتم رخ خواهد داد.
یادداشتهای پراکنده هادیتک...برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 137