کلافگی‌های غیرمعمول یک آدم خسته

ساخت وبلاگ

    امروز هم سر کار رفتم. دنیا مثل همیشه به دنبالم می‌دوید تا گرد روزمرّگی خود را روی من بپاشد و دوباره کمی موفّق شد و اکنون بیش از چند سال می‌شود که مرا از روح شاعرانه‌ام دور کرده است. بدون اغراق می‌گویم وقتی پشت دری محکم شبیه آنچه که قرنطینه حکم می‌کرد قرار داشتم، با هر تراوش ذهنی و هر حرکتی که به سمت رویاها و کارهایم برمی‌داشتم، بیشتر احساس مفید بودن می‌کردم تا اکنون که دوباره در دور تکرار محصور شده‌ام. من وقتی با خودم هستم حتّی ثانیه‌ای احساس کلافگی و بی‌حوصلگی ندارم و هیچ دیواری برایم تکراری نمی‌شود برعکس روزهایی که در کوچه‌ها دنبال نان می‌دوم و همه‌جایش از آدمها تا خیابانها و ساختمان‌هایش برایم تکراری، خسته کننده و عذاب‌آور است.

یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 8:10